کد مطلب:43187
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:25
تفسير فراز چهاردهم خطبه صد و پنجاه و دوم نهجالبلاغه كه دربارة قابل رؤيت نبودن خداوند بيان شده چيست؟
«وَالظّاهِرِ لا بِرُؤْيَةٍ وَ الْباطِنِ لا بِلَطافَةٍ» [آشكار است نه قابل ديدن با چشم و باطن و مخفي است نه از جهت دقت و ظرافت وجود.]
بدان جهت كه خداوند سبحان هيچ گونه تجسمي ندارد و براي او شكل و رنگ و حدود فيزيكي امكانپذير نيست، لذا قابل ديدن با چشم ظاهري نيست نه در اين دنيا و نه در سراي آخرت. اينكه برخي از متفكران گفتهاند: خدا قابل ديدن است، يا خود آنان توضيحاتي در اين باره گفتهاند كه ديدن خدا را از ديدن ديگر اشكال و نمودهاي جسماني تفكيك نمودهاند، يا اگر خود آنان چنين تفسير و تأويلي صورت ندادهاند، اگر عبارات آنان طوري باشد كه قابل توجيه باشد، حتماً بايد چنين كاري را انجام داد و اگر قابل توجيه نباشد و گوينده ملتزم به لوازم چنين ديدن باشد كه از مختصات جسم و جسمانيات است، بايد آن نظريه را طرد كرد. نظامي گنجوي ابياتي دارد كه از آنها است كه خود، كلام خود را توجيه نموده است. او دربارة ديدن خداوند با همين چشمان ظاهري چنين ميگويد:
مطلق از آنجا كه پسنديدني است
ديد خدا را كه خدا ديدني است
ديدنش از ديده نبايد نهفت
كوري آنكس كه به ديده نگفت
ديد پيمبر نه به چشمي دگر
بلكه بدين چشم سر اين چشم سر
در عين حال نظامي ابياتي دارد كه ميتواند ابيات فوق را توجيه نمايد:
ديدن آن پرده مكاني نبود
رفتن آن راه زماني نبود
هر كه در آن پرده نظرگاه يافت
از جهت بيجهتي راه يافت
ديدن او بي عرض و جوهر است
كز عرض و جوهر از آنسوتر است
در مأخذ ذيل بيت 25 ميگويد:
تو كه جوهر نه اي نداري جاي
چون رسد در تو و هم شيفته راي
(مخزن الاسرار نظامي گنجوي)
او باطن است نه از جهت سبك بودن يا ظرافت مادي. اين كه خداوند متعال فوق ماده و ماديات است، جاي ترديد نيست، لذا هيچ گونه نسبت جسمي با اجسام ديگر به او راهيابي ندارد. قرار گرفتن در بالا، در زير نفوذ بر ميان و به عبارت كليتر هيچگونه ارتباط جسماني با جسم يا اجسام ديگر ندارد.
ترجمه و تفسير نهجالبلاغه ج 25
آية الله محمدتقي جعفري
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.